هر دارو که حشرات را کشد. بهترین حشره کشها گرد ددت است. و از این پیش گرد تنباکو، محلول نمک طعام، جوشانیدۀ برگ درخت گردو و آب صابون و امثال آن برای این مقصود بکار می بردند
هر دارو که حشرات را کشد. بهترین حشره کشها گرد ددت است. و از این پیش گرد تنباکو، محلول نمک طعام، جوشانیدۀ برگ درخت گردو و آب صابون و امثال آن برای این مقصود بکار می بردند
آرزومند. خواهنده: کینه میورزند با حسرت کشان دوره گرد بخشد انصافی خدا پهلونشینان ترا. میرزا سلیمان حسابی اصفهانی. ای سوز عشق فارغم از قید هوش ساز حسرت کش بهار مکن در خزان مرا. دانش (از آنندراج). تمنا ساخت این کار از برایم که بر حسرت کشانم حسرتی نیست. ظهوری
آرزومند. خواهنده: کینه میورزند با حسرت کشان دوره گرد بخشد انصافی خدا پهلونشینان ترا. میرزا سلیمان حسابی اصفهانی. ای سوز عشق فارغم از قید هوش ساز حسرت کش بهار مکن در خزان مرا. دانش (از آنندراج). تمنا ساخت این کار از برایم که بر حسرت کشانم حسرتی نیست. ظهوری
حرف عله است هنگامی که ساکن باشد و حرکت حرف پیش از آن هم جنس وی باشد، پس هر حرف مد حرف لین است نه بعکس و الف همواره حرف مد است. و واو و یاء گاهی حرف مد و گاهی حرف لین است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
حرف عله است هنگامی که ساکن باشد و حرکت حرف پیش از آن هم جنس وی باشد، پس هر حرف مد حرف لین است نه بعکس و الف همواره حرف مد است. و واو و یاء گاهی حرف مد و گاهی حرف لین است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
سودای بلاشرط که برنگردد مانند خطکش که مصطلح دلالان نخاس است. (از بهار عجم) (از آنندراج). معاملۀ فسخ نشدنی در اصطلاح برده فروشان و چارپافروشان: دو جهان حسرت بالات الف کش دارد سرو را با تو بیک فاخته دعوی نرسد. کلیم (از بهار عجم و آنندراج)
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
مغلوب. زبون، مصور. نقاش. (آنندراج) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز باج نیست. سالک قزوینی. وصال شاهد معنی بوقت خود دریاب مباش طرح کش نظم آبدار عبث. میرزا رضی دانش (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 43 شود
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آنکه لحاف از جایی به جایی کشد، دشنامی است. جاکش. قرطبان. رجوع به قرطبان شود. قلتبان. کشخان. قرنان، کنایه است از دلال میان مرد و زن: ای خوشا عشرت لحاف کشان. بهائی
آنکه لحاف از جایی به جایی کشد، دشنامی است. جاکش. قرطبان. رجوع به قرطبان شود. قلتبان. کشخان. قرنان، کنایه است از دلال میان مرد و زن: ای خوشا عشرت لحاف کشان. بهائی
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
عرق کشنده. آنکه عرق گیرد. آنکه عرق کشمش کشد. (یادداشتهای مرحوم دهخدا) ، آنکه عرق گل و بیدمشک و کاسنی و شاهتره و امثال آن با قرع و انبیق کشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)